پارت دوازدهم گمشده ای شرق
ا.ت: خب شما رئیس منین پس باید اینجوری صداتون کنم.
جونگ کوک خندید و گفت: ما این حرفا رو نداریم میتونی منو کوک صدا کنی.
ا.ت: شما واقعا مهربون و خوش اخلاقین دقیقا متضاد بقیه مافیا ها.
جونگ کوک: خب من به وقتش آدمی ترسناک و خشن میشنم که همه ازم حساب میبرند. البته امیدوارم هیچوقت اون روی منو نبینی.
تهیونگ: کوک من میتونم ا.ت رو به اتاقش راهنمایی کنم؟
جونگ کوک با تعجب نگاهش کرد و گفت: اولین بار این درخواست رو میکنی ! باشه برو.
بعد از چند دقیقه رسیدیم اتاق من وقتی وارد شدم از تجهیزات زیادی که داشت فهمیدم باید بیشتر روی تیراندازی تمرکز کنم و هک رو به تهیونگ بسپارم.
چند هفته بعد....
ویو جیمین: من چند وقتی بدجور به ا.ت علاقه مند شدم و کلی عذاب کشیدم تا ا.ت رو به اتاقم دعوت کردم.
ا.ت: جیمین درو باز کن. ( خیلی آروم گفت)
جیمین سمت در رفت و باز کرد با دیدن ا.ت لبخندی زد و گفت: اوه چه خوشگل شدی تا حالا موهاتو ندیدم بودم اینجوری ببندی.
ا.ت: آره خب برای خودمم تازگی داره آخه اولین باره میبندم.
جیمین: ببخشید که نشد بریم بیرون چون.....
ا.ت: چیشد یهو ساکت شدی؟
جیمین: این چیه پشت گردنت؟
ا.ت: چه شکلیه؟
جیمین: شبیه یه حلال ماهه فقط سیاه.
ا.ت: ترسوندی منو این ماه گرفتگیه مادرزاده
جیمین: من فکر کردم چیزی کسی چسبونده بهت.
با ا.ت کلی حرف زدم و آخر شب قایمکی رفت تو اتاقش چون قرار بود کسی نفهمه خب میدونین دیگه این جور رابطه ها توی گروه های مافیایی مثل یک سم عمل میکنه.
پارت بعد کوتاه تر میشه :/
جونگ کوک خندید و گفت: ما این حرفا رو نداریم میتونی منو کوک صدا کنی.
ا.ت: شما واقعا مهربون و خوش اخلاقین دقیقا متضاد بقیه مافیا ها.
جونگ کوک: خب من به وقتش آدمی ترسناک و خشن میشنم که همه ازم حساب میبرند. البته امیدوارم هیچوقت اون روی منو نبینی.
تهیونگ: کوک من میتونم ا.ت رو به اتاقش راهنمایی کنم؟
جونگ کوک با تعجب نگاهش کرد و گفت: اولین بار این درخواست رو میکنی ! باشه برو.
بعد از چند دقیقه رسیدیم اتاق من وقتی وارد شدم از تجهیزات زیادی که داشت فهمیدم باید بیشتر روی تیراندازی تمرکز کنم و هک رو به تهیونگ بسپارم.
چند هفته بعد....
ویو جیمین: من چند وقتی بدجور به ا.ت علاقه مند شدم و کلی عذاب کشیدم تا ا.ت رو به اتاقم دعوت کردم.
ا.ت: جیمین درو باز کن. ( خیلی آروم گفت)
جیمین سمت در رفت و باز کرد با دیدن ا.ت لبخندی زد و گفت: اوه چه خوشگل شدی تا حالا موهاتو ندیدم بودم اینجوری ببندی.
ا.ت: آره خب برای خودمم تازگی داره آخه اولین باره میبندم.
جیمین: ببخشید که نشد بریم بیرون چون.....
ا.ت: چیشد یهو ساکت شدی؟
جیمین: این چیه پشت گردنت؟
ا.ت: چه شکلیه؟
جیمین: شبیه یه حلال ماهه فقط سیاه.
ا.ت: ترسوندی منو این ماه گرفتگیه مادرزاده
جیمین: من فکر کردم چیزی کسی چسبونده بهت.
با ا.ت کلی حرف زدم و آخر شب قایمکی رفت تو اتاقش چون قرار بود کسی نفهمه خب میدونین دیگه این جور رابطه ها توی گروه های مافیایی مثل یک سم عمل میکنه.
پارت بعد کوتاه تر میشه :/
- ۳.۲k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط